عشق بی پایان من و همسریعشق بی پایان من و همسری، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

زود بیا کوچولو

ختم قرآن

دوستای خوبم سلام... می خوام تا 40خواهرم ختم قرآنی براش انجام بدم و چون وقت کمه از شما دوستای خوبم می خوام اگه براتون امکان داره بهم کمک کنید: جزء 4_ نیلوفر جون جزء 5_ باران جون جزء6تا 13_خودم جزء 14_ باران جون هر کدوم از دوستان که می تونه کمکم کنه بگه تا یک جزء براش کنار بذارم ممنونم اجرتون با خدا... ...
10 آذر 1392

حقیقت

شهری غریب و بی کس کوچه ای تاریک و مه آلود خانه ای سیاه پوش دلی پر از درد چشمی پر از اشک ذهنی پر از خاطرات تلخ آری تقدیر من این است غم...غم... و باز هم غم ...
10 آذر 1392

پری خانوم

امروز 75 روز از زدن امپول میکرورلین می گذره و پری خانوم هنوز خبری ازش نیس. من موندم و هزار جور فکر و خیال، اعصاب و حوصله دکتر رفتن رو هم ندارم. البته با مطالبی که خوندم متوجه شدم که کسای دیگه هم که استفاده می کنن دیر پریود میشن ولی خب بازم استرس دارم البته فقط استرس پری خانوم ندارم کلا تو استرسم اصلا آرامش ندارم. احساس می کنم خیلی خستم. دلم می خواد بخوابم یه خواب مثل خواب زمستونی درختا، دلم می خواد بخوابم و از هیچ کدوم از اتفاقات دوروبرم خبر دار نشم. همش استرس همش مادیات همش روزمرگی همش.... همه چیز از همه طرف هجوم آوردن به سمت من اصلا همه کس و همه چیز منو نشونه گرفتن. آخه تا کی نگرانی تا کی استرس تا کی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دوستای خوب...
10 آذر 1392

بالاخره تشریف فرما شدن

بعد از 80 روز پری خانوم تشریف فرما شدن. حال خوشی ندارم اصلا ، انگار می خواد عقده ی این 80 روز رو خالی کنه. خیلی بی حال و کسلم، دردم که نگووووووووووووووو. خودمونین عجب چیز مزخرفیه اومدن و نیومدنش عذابه.همیشه چند روز قبل از اومدن پری خانوم احساس بدی بهم دس میده از خودم بدم میاد احساس میکنم همه چیز و همه کس علیه منن، توهم توطئه میزنم همش دوس دارم نق بزنم و حرفم رو به کرسی بشونم خودمم از رفتارم بدم میاد اما چه کنم که دست خودم نیس. همیشه حالم بد میشه ولی این دفعه احساس میکنم خیلی خرابم دلم می خواد همش گریه کنم و همش بغض دارم اصلا نمی دونم چمه. خوب خوبه که حداقل اومد و دلشوره اونو ندارم..........
10 آذر 1392

دلگیرم

سلام کوچولوی ناز مامان خیلی وقته خطاب به تو حرف نزدم ولی حالا اومدم که فقط و فقط با خودت بحرفم. خوشگل مامان خوبی اونجا پیش فرشته ها بهت خوش میگذره؟ قربونت برم من عروسکم. عزیزدل مامان دلم گرفته نمی دونم چرا؟ اصلا احساس خوبی ندارم فک میکنم هیچ کاری نمی تونم بکنم خیلی احساس پوچی میکنم. دلم می خواد یه کار مفید انجام بدم یا بتونم یکم از بار روی دوش بابایی کم کنم ولی نمی تونم نه کاری میتونم بکنم نه حتی بلدم با حرفام بهش آرامش بدم. فرشته آسمونی من احساس میکنم همه مشکلات دارن سرمون هوار میشن تورو خدا واسه مامانی و بابایی دعا کن. دعا کن که همه چی روبراه بشه تا راه هم واسه اومدن تو هموار شه تو پستای قبلی نوشته بودم که دیگه نمی خوام دیگه هیچ اقدامی...
10 آذر 1392

تصیم جدید

سلام دوستای خوبم. امروز با یک وبلاگ آشنا شدم  که نویسندش مهربون جونمه (تو لینکهام هست) این مهربون خانوم داره رژیم میگیره که یه مامان خوش هیکل بشه ایشالا. منم که همیشه از اضافه وزن خودم شاکیم تصمیم گرفتم که لاغر بشم البته من نمی تونم انقد دقیق رژیم بگیرم می خوام غذام رو کم کنم و از فردا هم میرم کلاس ایروبیک واسه سوزوندن چربی ها...وای که همسری چقد خوشحال میشه اگه لاغر شم   امیدوارم بتونم 15کیلو کم کنم.  دوستای خوبم کمکم کنید. (قد:172 وزن: 84 )! ...
10 آذر 1392

روزمرگی

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام دوستای خوبم. خیلی وقته وبم رو آپ نکردم اصلا نمی دونم چی بنویسم؟!!!!!!!!!! این روز ها دلگیرم از همه کس و از همه چیز!!!  تو هر جمعی که شرکت میکنم همه چششون دنبال منه که بهم گوشزد کنن که دیگه وقتشه... آخه وقت چی؟ چطوری باید به اینا حالی کنم خانومای محترم من بچه نمی خوام، زندگی هرکی به خودش مربوطه خب، آخه چرا این مساله رو یه چیز شخصی نمی دونید واقعا چرا؟ این یه چیز کاملا شخصیه که یه زوج بخوان بچه دار بشن یا نشن یا کی بشن به خدا شخصیه بخداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا!!!!!!!!!!!!!!! بدم میاد از همه آدمای فضول بدم میاد هر کی کوچیک و...
27 آبان 1392

عیدتان مبارک

  دوستای خوب و مهربونم این عید بزرگ رو به همتون تبریک میگم و امیدوارم همتون بهترین ها رو از مولامون عیدی بگیرین. یا علـــــــــــــــی همسری مهربونم عیدت مبارک عشقم از خدا شادی و آرامش رو برات خواستارم و از مولامون امیرالمومنین(ع) میخوام بهترین هارو بهت عیدی بده نازنینم     ...
1 آبان 1392

تلخ ترین روزها

روزهای تلخ دوری در گذر است. خدایا حکمتت در چه بود؟ کاش می دانستم. دوستای خوبم سلام از همه شما عزیزیانم ممنونم که همیشه به فکرم بودین و من رو دلداری دادین... من بهترم ولی...... یاد دکلمه استاد شکیبایی افتادم : حال ما خوب است اما تو باور نکن.... ببخشید که ناراحتتون می کنم اما باید بنویسم... دلم سوگوار است برای دوری خواهر عزیزم اما دلم بیشتر می سوزد وقتی که یاد معصومیت و مظلومیتش می افتم، دلم آتش می گیرد چرا که او را در لباس عروسی ندیدم.. دلم داغدار است برای همه خوبی هایی که در حقم کرد... و از همه دردناک تر دیدن اشک و آه و غصه  همه عزیزانم هست که روز بروز بیشتر میشه و هیچ کاری از عهده من بر نمیاد...... روز های سختی اس...
30 شهريور 1392