عشق بی پایان من و همسریعشق بی پایان من و همسری، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 23 روز سن داره

زود بیا کوچولو

کم آوردم

1392/11/2 10:42
نویسنده : سحر
811 بازدید
اشتراک گذاری

خدایا خدا جونم چطوری باید بگم که کم آوردم؟ چطوری باید بگم که دیگه نمی تونم چطوری؟ باید بگم که باری که گذاشتی رو دوشم خیلی سنگینه خیلی ؟من تحملش رو ندارم برخلاف هیکل درشتم نمی تونم این همه رو با هم  به دوش بکشم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!  نمی تونم خوب تو میگی چیکار کنم؟.... آخه منم آدمم دلم خوشی میخواد مگه من چند سالمه ها چند سالمه؟؟؟؟؟؟؟ خیلیا تو سن من فقط پی خوش گذرونی وچی و چی و چین اونوقت من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ درو می بندم از پنجره واسم بدبختی می باره خدا بسه دیگه بسه اگه انقد بدم که همش باید تقاس پس بدم بکش و ببر جهنم بهشتت رو هم نمی خوام..... خسته شدم از بس بهم گفتن ناشکری نکن... خسته شدم از بس بهم گفتن نا امید نباش..... خسته شدم از بس شنیدم و به زبون آوردم این کلمات رو خسته شدم....... خســــــــــــــــــــــــــــــــــــــتــــــــــــــــــــــــــــــــه شدم

آخه این همه بدبختی دادی تحملش رو هم میدادی لااقل یکی رو می دادی باهاش درددل کنم اون از خواهر........ اینم از مادر...... همسری بدبخت تر از منم که خودش پره درده............آقا کم آوردم کم آوردم کم آوردم........................................  آخه به کی بگم دردم رو اصلا کدومش رو بگم.......... تو که خودت همش رو می دونی یه فرجی یه راهی یه امیدی آخه یه کاری کن دیگه دارم خفه میشم.......... یعنی انقد بدم انقد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لااقل کاش می دونستم چیکار کردم که لایق این همه تلخیم کاش می دونستم چیکار کردم که قابل بخشش نیس؟ کاش می دونستم...................

دوستای خوبم اینجا تنها جایی که می تونم بگم و سرزنش نشم می تونم بگم و گریه کنم کسی از دستم ناراحت نشه اینجا تنها جایی که می تونم بگم شاید یه عده درکم کنن... اینجا تنها جایی که می تونم بگم و کسی باهام قهر نکنه... اینجا تنها جایی که می تونم بگم و کسی بهم اخم نکنه اینجا تنها جایی که می تونم بگم توبیخ نشم..... اینجا تنها جایی که می تونم بگم تنها جا پس ازتون خواهش میکنم بهم نگین ناشکری نکن که داغونتر میشم

دوستای خوبم ببخشید ولی نظراتون رو بدن جواب تایید میکنمخجالت

پسندها (1)

نظرات (60)

مامان ستاره
2 بهمن 92 1:39
عزیز دلم خیلی ناراحت شدم ما نمی دونم باید چه کار کنم پس فقط از خدا می خوام تا بهت آرامش بده عزیز دلم ....
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
2 بهمن 92 2:12
خدايا سحري ام راست ميگه خسته شده ..... از نوعي خسته است كه ديگه با انرژي مثبت و حرف هايي كه الكي خوش اند اروم نميشه فقط و فقط و فقط چاره دست توإ تو أرومش كن
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
2 بهمن 92 2:47
ﭼﻘﺪﺭﻗﺸﻨﮕﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻏﻤﮕﯿﻨﯽ ﯾﮑﯽ ﻣﺤﮑﻢ ﺑﻐﻠﺖ ﮐﻨﻪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺭﻭﺷﻮﻧﻪ ﻫﺎﺵ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺭﻭﻡ ﺷﺪﯼ ﺩﺭﮔﻮﺷﺖ ﺍﺭﻭﻡ ﺑﮕﻪ ﺍﺧﻪ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺗﻢ!
خاله افسانه
2 بهمن 92 3:31
عزیزم غصه نخور خدابزرگه امیدت به خدای بزرگ باشه ایشالله که ناامیدت نمیکنه منم برات دعا میکنم امیدوارم خیلی زود به مراد دلت برسی و خدا بهت یه نینی خوشگل و ناز و سالم و صالح و دوست داشتنی بهت عطا کنه
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
2 بهمن 92 5:54
خــــــــدایا سحر جونم دلش سخـــــت معجزه میخواهد و تو انگار معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مـــــــــــبادا ....!!
پرتو
2 بهمن 92 12:53
عزیز دلم نمیخوام نصیحتت کنم چونکه دل خودمم پره درده میدونم چی میگی حق داری کم آورده باشی امیدوارم خدا به حق امام حسین (ع) به زودی برات معجزه کنه تا دل تو دوست عزیزم شاد شه برات یه دنیا آرامش میخوام و بهترینها عزیزم
ناديا
2 بهمن 92 13:42
سحر جون من هيچ وقت به خودم اين اجازه رو نميدم که بهت بگم ناشکري چون من الکي قضاوتت نميکنم ميدونم حق داري پس بايد ناراحت باشي بايد کم بياري گاهي شده منم کم اوردم از همه خسته شدم از همه دوست نداشتم حرف کسي و بشنوم چون همه حرفا تکرارين ولي يکم به خودت کمک کن يکم نه زياد چون ادمي با اين همه درد نميتونه دلخوش باشه حکايت ادماي امروز مثل دلقکيه که همه رو ميخندونه ولي خودش پر از درده همه يه جور غصه دارن تنها تو نيستي يعني اصلا ادم بي غصه وجود نداره هرکي از يه چيزي مي ناله مطمئن باش فقط تنها تفاوتشون اينه که بعضي ها بلدن با غصه هاشون چه جوري مقابله کنن ولي يک عده مثل من و تو نميتونيم يا نميدونيم !يه حرف دلخوشکنکي بگم هروقت در اوج غمي توي دلت بگو خدايا تو رو دارم به تو خودمو سپردم من هروقت ناراحتم همينو ميگم و تا اونجا که ميتونم گريه ميکنم چون دواي درد دل غم ديده گريه اس ايشالله به همين زوديا خداي بزرگ دامنتو سبز کنه الهي امين عزيزم
مامان بردیا(a)
2 بهمن 92 13:59
الهی واسه دل غمگینت بمیرم که حق داری
مامان بردیا(a)
2 بهمن 92 14:00
سحر جونم لی لی راست میگههههههههههههههههههه خدایا معجزه کننننننننننننننننننننننن
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
2 بهمن 92 15:55
بهتري خواهر؟؟؟
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
2 بهمن 92 16:04
بووووووووووس
سولماز
2 بهمن 92 18:51
خدایا دل خواهریمو شاد کن
ازاده مامان آرتین
2 بهمن 92 19:41
دلم گرفت.نمیدونم چی بگم
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
2 بهمن 92 22:02
اي دوست ماهمانیم كه بایاد تو مستیم هنوز/ازدوري توجام به دستیم هنوز/درخلوت خود بیاد ما باش كه ما/درخلوت خود یاد تو هستیم هنوز
مامان بردیا(a)
2 بهمن 92 23:30
سحری بهتر شدیییییییییییی؟بی خیال عشقممممممم هر چی تو میگی درسته ولی کاری از دستم برنمیاد جز پرسیدن حالت عزیزمییییییخصوصی
بهار د
3 بهمن 92 1:03
خوب که نه داغونم از اینهمه صبر از همه چی که سر فرصت تو خصوصی برات تعریف میکنم
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
3 بهمن 92 1:19
بهتري خواهر؟؟؟؟؟ من اينجور مواقع گريه ميكنم سبك ميشم
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
3 بهمن 92 1:20
راستي خواهر تو كدومشون و بيشتر خوشت اومد؟؟؟؟؟ از ته دل بگو ها
باران
3 بهمن 92 9:43
یکبار یک ابر شاهد یک ماجرابود یک دختر جوان توی ایوان بیرون را نگاه میکرد خانم مسنی را بازنبیل خریدش دید که از آنجا عبور میکرد خانم مسن هم ناخودآگاه نگاهش به دختر افتاد دختر جوان باتمام اندوهی که در دل داشت برایش لبخند زد و در دلش گفت خوشابه حالت که فصل جوانیت تمام شده خوشابه حالت که در آرامشی ودق دقه ات یک خرید ساده است/ ابرهمان لحظه صدای زن میانسال راشنید که بانگاهی که به دخترک انداخت در دلش گفت خوشابه حالت که درفصل جوانی هستی وهنوز فرصت داری خوشابه حالت که در اوج توانایی هستی ومنتی برسرت نیست/دخترک از معشوقه اش را ازدست داده بود وپیرزن روز آخری بود که در خانه پسرش بود وبه زودی باید به خانه سالمندان میرفت/ سحرجون تو گمان میکنی غمت چقدر بزرگتر از غم دیگران است؟ میگی نگید ناشکرم/اما من میگم چون خودمم گاهی همین شکلی میشم که تو هستی/امید یه روزنست یه آب خنکه که تو گرمای زندگی میچسبه/سوره ی معراج بخون قلبتو سیقل میده/ بسپار به خودش/ اصلا گیرم که ما خدایی نکرده بچه دارنشدیم/بریم گله دار؟ این همه آدم شبیه ما وبدتراز ما/منم میدونم مشکل مافقط بچه نیست گرفتاریهای دیگه هم داریم که نه میتونیم اینجابگیم نه هضمش کنیم/فقط باید به خودش متوسل بشیم حتی اگر احساس کنیم داره هرروز به غممون اضافه میشه/ از همین جابغلت میکنم وپیشونیتو میبوسم حتی باهات گریه میکنم میگم عزیزم صبور باش
سحر
پاسخ
عزیزم من اصلا نمیگم که غمم بزرگتر از دیگرانه میگم من کم آوردم من آدمش نیستم
مامان بردیا(a)
3 بهمن 92 10:30
سحر جونم همیشه اگه لایق باشم واست دعا میکنم دیشب یه خوابی دیدم دلم گرفته شدید هوس مشهد کردم دوست دارم برم پابوس اقا زار زار گریه کنم اگه اقا طلبید تو هر لحظه تو ذهنمییییییییی شاید که لایق باشم خیلی دوست دارم
باران
3 بهمن 92 10:48
خداوند بی نهایت است اما به قدر نیاز تو پایین می آید به قدر آرزویت گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشاست
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
3 بهمن 92 12:21
آموخته ام که خدا عشق است و عشق تنها خداست آموخته ام که وقتی ناامید می شوم خدا با تمام عظمتش عاشقانه انتظار می کشددوباره به رحمت او امیدوار شوم آموخته ام اگر تا کنون به آنچه خواسته ام نرسیدم خدا برایم بهترش را در نظر گرفته است آموخته ام که زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم.......
عطی
3 بهمن 92 13:15
خدایا....می دانم میدانی حال دلم را دلی که سخت در انتظار معجزه ایست ناب. خداجونم حال دل سحری منم همینه میشه معجزه کنی? لطفا خدایا کمکش کن. آخه چی از بزرگیت کم میشه یه کم بهش آرامش بده خدااااااااااااااااااااا به این حرفا چی میگی? ناشکری???????? سحر جونم درکت میکنم انشالله آرامشت به زودی میاد منم از نصیحت متنفرم. ببخش اینا رو گفتم آخه حال منم داغونه کاش یکی رو داشتم تا بهش تو این روزای سخت تکیه کنم
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
3 بهمن 92 17:01
گاهی اوقات اونقدر دلت از یه حرفی میشکنه که حتی نای اعتراض هم نداری... فقط نگاه میکنی و بی صدا میشکنی......... عزيزمي خواهر
عطی
3 بهمن 92 18:47
سحرم چطوره؟خوبی عزیزم?
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
3 بهمن 92 19:56
عاشششششششششقتتتتتتم
مامان تارا
3 بهمن 92 23:01
سلام عزیزم میشه خواهش کنم یه سر بیای به وب دخملی شکلک و به این دوتا گل دختر من رای بدی اگه امکان داره همین الان بیا چون دو ساعت دیگه بیشتر وقت نداره ممنون میشم عزیزم آدرسش اینه : http://dokhmalysheklak.niniweblog.com/ شماره 2 تارا شماره 10 فرناز مرررررررررررررررررررررررررررسی
سحر
پاسخ
عزیزم کاش زودتر میگفتی من الان دیدم وقتش تموم شده
darya
4 بهمن 92 12:15
عزیز دلم الهی قربونت برم از خدا میخوام که خودش بهت صبر بده و خودش به حق امام رضا مشکلاتت رو حل کنه بووووووووووووووووووووووووسسسسسسسس
شیما
5 بهمن 92 0:26
خصوصی
شیما
5 بهمن 92 0:32
سحررررررررررررررررررررر خوب میفهمم چی میگی انگاری خودم اینا رو نوشتم درکت میکنم تا میتونی درد دل کن همه رو بریز بیرون ما این حرفا رو فقط اینجا میتونیم بزنیم خدا صداتو میشنوه باهاش حرف بزن درد دل کن اینجوری بهتره نه مثل من که خفه خون گرفتم و دارم میریزم تو خودم چیکار کنم دست خودم نیست ایشالا که هر چه زودتر خدا پاداش صبرت رو بهت بده
مامان بردیا(a)
5 بهمن 92 1:23
سلام سحر جونم ما خوبیم تو بهترییییییییییییییییی؟عزیزمییییییییییی
نیلوفر
5 بهمن 92 13:08
گفت پیغمبر چو بر کوبی دری عاقبت زان در برون آید سری چون نشینی بر سر کوی کسی عاقبت بینی تو هم روی کسی همه چی درست میشه سحر جون. فقط امیدت و از دست نده. هر چیزی زمانی داره. خوب چه میشه کرد قسمت ماها هم این بوده که این راه و به سختی طی کنیم. در عوض قشنگی هایی هم داره. باور کن. به زودی که انشااله مامان شدی میرسی به این حرف. چون اون موقع این شیرینی رو با سلول سلولت حس میکنی. لذتی که کساییکه به راحتی مادرشدن شاید حس نکنن
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
5 بهمن 92 22:02
دلم برای نگاه هایی که میدیدند تنگ شده است..... دلم برای برای گوش هایی که میشنیدند.......،برای لبهایی که میخندیدند تنگ شده است، دلم برای سرود سارها،........برای کلاغ ها تنگ شده است، برای ارزن های کپه شده روی سنگفرش که غذای یاکریم ها میشد، برای خرده های نان پشت پنجره،که گنجشکها را میهمان میکرد، دلم برای خودم تنگ شده است....
ناديا
5 بهمن 92 23:16
خصوصي عزيزم
سحر
پاسخ
مامان بردیا(a)
6 بهمن 92 2:14
سحرجونم بهتریییییییییییییییییییییی؟
مامان ستاره
6 بهمن 92 2:25
ممنونم از کامنت هات عزیز دلم .... بهتر شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
6 بهمن 92 3:17
کجايي سعدي ؟؟؟ آن زمانها گذشت ! حالا ديگه بني آدم ابزار يکديگرند !!!
mami92
6 بهمن 92 17:13
عزززززززززززززززززززززززیزم سرتو بزار رو شونه هامو های های گریه کن گریه کن چون درکت میکنم با تمام وجودم منم بعضی وقتا از همه چیز و همه کس خسته میشم حتی از زندگی کردن و حتی از خودم از خودم که خالی از مادر بودنم خدایا ما یه فرشته ی زمینی میخواهیم خدایا ما مادر بودن می خواهیم خدایا برایمان بخواه انچه را خودمان میخواهیم مادر شدن... خدایاااااااااااااااااااا
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
6 بهمن 92 19:48
درسایه درختی که یک نفر جا دارد تو بمان......!من به زیرآفتاب ماندن درکنارت راضیم......
نیلوفر جون
6 بهمن 92 23:18
سلام عزیزم میدونم چی میگی درکت میکنم چون منم کم اوردم منم روزی داشتم که نتوستم رو شونه کسی گریه کنم ولی به اسمون که نگاه کردم وقتی یک نفس کشدیم دلم ارم شد عزیزم برات ارزوی روزای خوبو دارم
مامان بردیا(a)
7 بهمن 92 1:01
خداروشکر سحر جان ما خوبییییییمتو خوبی گلم
مامان بردیا(a)
7 بهمن 92 13:51
مامان آوا
7 بهمن 92 14:04
سلام عزیز دلم خوبی؟اوضاع واحوالت چطوره؟ برایت آرزو بهترین روزهارو درآینده دارم نمیدونم چی برات بنویسم که کمی تسکین پیدا کنی عزیزم ولی خدا به اندازه توان آدمها بهشون مشکل میده حتما تورو خیلی قوی دیده عزیزم میبوسمت عزیزم ناراحتی تو مارو هم ناراحت میکنه گل نازم
منتظر لطف خدا
7 بهمن 92 19:04
خدایا غصه ی سحر جونو هرچه زدتر از دلش ببر و شادش کن
باران
8 بهمن 92 15:15
خدای اطلسی ها با تو باشد پناه بی کسی ها با تو باشد تمام لحظه های خوب یک عمر به جز دلواپسی ها با تو باشد
بهار د
8 بهمن 92 16:56
....
سحر
پاسخ
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
8 بهمن 92 17:36
سلام سحرم خوبي... من خوبم البته ........ اوايي هنوز ابريزش داره خواهر و حسابي جفتمون و كلافه كرده..... تو خوبي خواهر ... بهتر شدي..... همه چي بر وفق مراد هست؟؟؟
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
8 بهمن 92 19:07
الهي مولچه دازت بديله سامپوبله تو تسات مگش بله توغذات اده فلاموسم تني!
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
8 بهمن 92 19:12
اره خواهر ابريزش بيني داره شديد حسابي دارم بش ميرسم اما انگار هرجي بيشتر برسي بدتره.... الاهي فدات شم با دنيا چاره اي جز مدارا نداريم.... به خدا همش تو ذهنمي
مامان آوا
8 بهمن 92 22:01
سلام گل نازم خوبی؟ حال واحوالت چطوره؟
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
9 بهمن 92 1:11
زندگی حکایت آن یخ فروشی است که گفتند چه خوب که همه ی یخ هایت را فروختی!!! گفت نفروختم اما تمام شد...
عذابم میده این جای خالیت
9 بهمن 92 23:10
اندکی آنطرف ترجایی ست.. که یک دوست درآنجا دارم.. هرکجا هست، به هر فکر،به هرحال و به هرکار،عزیز است،، خدایا.. توخود غرق سعادت دارش..!
نگاری
10 بهمن 92 1:44
امیدوارم به زودی همه مشکلاتت حل شه و از باری که به دوش داری کم شه
آغوشی برای گریه
10 بهمن 92 5:37
سلام سحر خانوم...میفهمم چی میگی خواهرجون......منم منتظرم اما انتظارم خیلی طولانی شده......خیییییییییییییلی زیاد...فک کنم توی دوستای وبلاگیم من پیشکسوتم.پیشم بیا خوشحال میشم . http://www.sedayeghalbam.blogfa.com
fariba
11 بهمن 92 18:34
عزیزدلم امیدوارم خدا گره از کارات باز کنه و امیدوارم خواسته هات هم راستا با صلاح خداوند باشه الهی آمین
mami92
12 بهمن 92 18:23
همیشه به کسی تکیه کنید که به کسی تکیه نکرده باشد و او کسی نیست غیر از خدا . . .
مامان آوا
21 بهمن 92 0:40
سلام عزیز دلم خوبی؟هنوز نیومدی؟ دلمون حسابی واست تنگ شده
مامان دنیا
1 اسفند 92 11:24
سحر جونم نمیدونم چی بگم فقط از خدا میخوام بعد این همه ناراحتی فقط فقط خوشی و شادی تو زندگیت بیاره ان شاالله
اه
6 مرداد 93 16:24
خسته شدم! چرا یه عده همش تو شادی و خوشی یه عده هم همش درد انتظار.
سحر
پاسخ
خدا اونایی رو که بیشتر دوست داره بیشتر بهشون سختی میده عزیزم غصه نخور
در انتظار مادر شدن
8 شهریور 93 19:04
سلام،سحرجونم خوبی،چطوری،منم خیلی درد دارم اما توکلم خیلی به خدا هست،هیچ وقت نا امید نشو،ان شاالله خدا تو رو کمک کنه برات دعا می کنم،به من هم یه سری بزن خیلی تنهام،تو این شهر غریب دارم دق می کنم...فدای تو،نبینم بتز ناراحتی کنی باشه عزیز