تلخ ترین روزها
روزهای تلخ دوری در گذر است.
خدایا حکمتت در چه بود؟ کاش می دانستم.
دوستای خوبم سلام از همه شما عزیزیانم ممنونم که همیشه به فکرم بودین و من رو دلداری دادین... من بهترم ولی......
یاد دکلمه استاد شکیبایی افتادم : حال ما خوب است اما تو باور نکن....
ببخشید که ناراحتتون می کنم اما باید بنویسم...
دلم سوگوار است برای دوری خواهر عزیزم اما دلم بیشتر می سوزد وقتی که یاد معصومیت و مظلومیتش می افتم، دلم آتش می گیرد چرا که او را در لباس عروسی ندیدم.. دلم داغدار است برای همه خوبی هایی که در حقم کرد... و از همه دردناک تر دیدن اشک و آه و غصه همه عزیزانم هست که روز بروز بیشتر میشه و هیچ کاری از عهده من بر نمیاد...... روز های سختی است خواهرم ، روزهای بسیار تلخ که همه مارو افسرده و پژمرده کرده واااااااااااااااااااااای چی بگم؟ چی بگم از روزهای تلخی که در نبود تو می گذرد؟ نمی دونم چرا باید اینطوری می شد؟ نمی دونم چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همه می گن حکمته؟ قسمته؟ واقعا اینطوره؟ نمی دونم.....
کاش بیدار می شدم و میدیدم همش خوابه....
کاش می شد ولی حیف که خواب نیست و عین واقعیته یه واقعیت غیر قابل درک و تلخ، خیلی تلخ...
نمی دونم چرا خدا نعمت داشتن فرزند رو ازمون گرفته و این همه تلخی و سختی رو واسمون مقدر کرده..
نمی دونم چرا یه همچین اتفاقی باید مانع ما بشه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چراااااا
چرااااااااااااااا
چرااااااااااااااااااااااااا
چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
چرااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کاش فقط جواب یکی از چرا ها رو می دونستم.........
کاش هرگز کاش وجود نداشت.........................................................