عشق بی پایان من و همسریعشق بی پایان من و همسری، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

زود بیا کوچولو

آغاز بودنت

امروز درست ده روزه. که دوتاکوچولو با منن هشت دیگشونم یخ زدن الهی مادر فدای هر ده تاشون. روزای سختیه الهی فداتون بشم مامان تنها نذارید خیلی تنهام تنهاترم نکنید. میدونم بعد بودن شما فهمیدم خیلی تنهام اگه شما نباشید من میمیرم جسمم نه ها روحم. خیلی روزای سختیه همش استرس و تشویش دردای گاه و بیگاه که اگه بخاطر بودنتون باشه عاشقشونم اما میترسم الان ی لکه خون دیدم که اوار شد رو سرم. خیلی تصورا داشتم اما..... تنهام نذارید از نبودنتون میترسم
15 شهريور 1393

بازم کمک

سلام دوستای گل و مهربونم. سال نو مبارک امیدوارم سال سرشار از شادی داشته باشید. می دونم که ازم دلگیرید بی خبر رفتم ولی باور کنید گرفتارم اصلا حوصله و وقت نت رو ندارم خیلی کم میام نت. امیدوارم که منو ببخشید و فراموشم نکرده باشید. عزیزای من، ما تصمیم گرفتیم پروندمون رو توی رویان ببندیم و بریم یزد خواهش میکنم اگه اطلاعاتی درباره یزد دارید بهم بگید. من شدیدا محتاج کمکتونم. هزینه های درمانش چطوریه؟ اصلا دوره درمانش چقده من نهایتا 2ماه وقت دارم راهم هم خیلی دوره به یزد ، باید در طول درمان اونجا بمونم؟ خواهشا هر چیزی که می دونید بهم بگید از همه تون ممنونم خیلی دوستون دارم
24 فروردين 1393

سلااااااااااااااااام

سلام به همه ی شما دوستای گلم از همتون ممنونم که به فکرم بودین و نگرانم شدید.... من واقعا شرمندم سیستمم اوضاعش خیلی بی ریخته و یه قطعه اش سوخته که فعلا نتونستیم پیدا کنیم الان هم اومدم کافی نت تا یه خبری از خودم بدم.... خیلی دوستتون دارم ببخشید که کامنت هارو بدون جواب تایید کردم ایشالا زود میام دوباره نگرانم نباشید.....
3 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام دوستای گلم که همیشه با من هستید و تنهام نمیذارید با عرض پوزش یه مدتی نیستم یعنی سیستمم مشکلی پیدا کرده و تا حل شدنش نمی تونم بیام.... ممکنه یه مدت طول بکشه پس نگرانم نباشید حالم خوبه و بعد رفع مشکل سیستم در خدمتتون هستم خیلی خیلی دوستتون دارم عزیزانم ...
10 بهمن 1392

کم آوردم

خدایا خدا جونم چطوری باید بگم که کم آوردم؟ چطوری باید بگم که دیگه نمی تونم چطوری؟ باید بگم که باری که گذاشتی رو دوشم خیلی سنگینه خیلی ؟من تحملش رو ندارم برخلاف هیکل درشتم نمی تونم این همه رو با هم  به دوش بکشم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!  نمی تونم خوب تو میگی چیکار کنم؟.... آخه منم آدمم دلم خوشی میخواد مگه من چند سالمه ها چند سالمه؟؟؟؟؟؟؟ خیلیا تو سن من فقط پی خوش گذرونی وچی و چی و چین اونوقت من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ درو می بندم از پنجره واسم بدبختی می باره خدا بسه دیگه بسه اگه انقد بدم که همش باید تقاس پس بدم بکش و ببر جهنم بهشتت رو هم نمی خوام..... خسته شدم از بس بهم گفتن ناشکری نکن... خسته شدم از بس بهم گفتن نا امید نباش..... خسته شدم ا...
2 بهمن 1392

بدون عنوان

وبلاگ خیلی از دوستای گلم نمی تونم سر بزنم باز نمیکنه حالا من چیکار کنم.... لی لی... عالمه... باران ... نیلوفر..و خیلیای دیگه من اگه بهتون سر نزنم دق میکنم ...
18 دی 1392

روزهای پر برکت

خداااااااااااااااااااااااااااااااااای مهربونم شکرت بابت انقد خوبی و مهربونی.... چه روزهایی هستن این روزها که پر از برکت هستند پر از شادین...... دوست خوبم معصومه جون هم طعم شیرین مادر شدن را چشید.... معصومه جونم واقعا خوشحالم و از شادی اشک میریزم..... دستهای بی بی رو احساس کردی با تمام وجودت.... می دونی چرا از بس که با دل پاکت نذر کردی و نذرت قبول شد... بخدا اصلا نمی دونم چی دارم مینویسم اصلا حال خودم رو نمی فهمم.... فقط خوشحالم و از شادی اشک میریزم ...
7 دی 1392

یه مدت نیستیم

سلام دوستای گلم بی بی چک زدم منفی شد... انتظار دیگه ای هم نمی رفت... من یه مدت نیستم ببخشید که نمی تونم نظراتون رو تایید کنم و یا بهتون سر بزنم. به محض اینکه اومدم میام و به همتون سر میزنم دوستتون دارم... ممکن یه مدت طولانی نباشم نگرانم نشید..
4 دی 1392