یعنی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خیلی ازش خوشم میاد یه هفته قبل اومدن هم خبر میده آخه تو که می دونی هیچکی منتظرت نیست و صاحب خونه ازت بدش میاد واسه چی میای؟؟؟؟؟؟؟ واسه چی آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اصلا حوصلش رو ندارم ولی خب دیگه خودش خودش رو دعوت کرده چه میشه کرد؟؟؟؟؟؟ از درد کمر و پا کلافم ناجورا ولی خب این مهمون یه هفته قبل اومدنش خبر میده دیگه. کاش نمیومد کاش جاش رو با یه خط قرمز عوض میکرد کاش این کمر دردا بودن ولی نشانه اومدن تو بود نه خاله پری!!!!!!!!!! حیف اسم خالس واسه پری عمه پری بیشتر بهش میاد ولی حالا عمه و خاله و دایی و عمو فرقی نمی کنه داره میاد دیگه....
از همون اول که تجربش کردم ازش بدم میومد دیگه حالا که شده قاتل جونم... آخه این لعنتی چیه که تمام اعصاب و روان و جسم آدم رو بهم میریزه!!!!!!! همینجوریشم اخلاق درس درمون ندارم چه برسه به این وقتا. خلاصه هم درد دارم هم کسلم هم بی حوصله فقط بخاطر یه مهمون که هر ماه سر موعد پا میشه میاد همه چیز رو بهم میریزه.........
چقد دلم میخواد اومدنش عقب بیفته یه هفته بعد با کلی امید برم بی بی چک بذارم در کمال ناباوری دو خط قرمز نمایان بشه من فریاد بزنم داد بزنم بگم خدااااااااااااااااااااا یعنی منم مادرم زنگ بزنم بگم مثبت شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد با عجله و خوشحال با یه شاخه گل بیاد بگه راس میگی؟ بگم آره بخدا خودت نگاه کن بغلم کنه با هم گریه کنیم انقد که بشه با اشکامون وضو بگیریم و نماز شکر بخونیم و بعدش بگه با یه جشن دو نفره موافقی بگم د نه د جشن سه نفره!!!!!!!!!!!!!!!!! بخنده بگه راس میگیا چه زود یادم رفت بعد بگم جشن رو از خریدن یه لباس نوزادی شروع کنیم موافقی؟ بگه آره اما بعدش بریم یه لباس بارداری بخریم بگم آخه زوده بگه اشکال نداره تا چشم رو هم بذاری لازمت میشه بگم باشه هر چی تو بگی ولی نمیشه که مادر و فرزند خرید کنیم و بابا بی نصیب باشه بگه خب یه کتاب انتخاب اسم هم واسه من میخریم بعد بخندیم انقد بخندیم که صدامون تو کل خونه بپیچه تک تک آجر ها صدای خندمون رو بشنون آخه دلم به حالشون میسوزه از اول اولش فقط صدای گریه و زاری شنیدن اونا هم دلشون شادی می خواد خب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خدایا یعنی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟