دلگیرم
سلام کوچولوی ناز مامان خیلی وقته خطاب به تو حرف نزدم ولی حالا اومدم که فقط و فقط با خودت بحرفم. خوشگل مامان خوبی اونجا پیش فرشته ها بهت خوش میگذره؟ قربونت برم من عروسکم. عزیزدل مامان دلم گرفته نمی دونم چرا؟ اصلا احساس خوبی ندارم فک میکنم هیچ کاری نمی تونم بکنم خیلی احساس پوچی میکنم. دلم می خواد یه کار مفید انجام بدم یا بتونم یکم از بار روی دوش بابایی کم کنم ولی نمی تونم نه کاری میتونم بکنم نه حتی بلدم با حرفام بهش آرامش بدم. فرشته آسمونی من احساس میکنم همه مشکلات دارن سرمون هوار میشن تورو خدا واسه مامانی و بابایی دعا کن. دعا کن که همه چی روبراه بشه تا راه هم واسه اومدن تو هموار شه تو پستای قبلی نوشته بودم که دیگه نمی خوام دیگه هیچ اقدامی نمی کنم واسه اومدنت اما دلم آروم نمیگیه دلم بودنت رو می خواد. دل بابایی رو هم که نگووووووووووووو. چیزی نمیگه ولی خیلی دلتنگه و دلگیره میدونم. الان که دارم اینو مینویسم ناخودآگاه اشکام سرازیر شدن. ولی این بغض با اشک آروم نمیشه دلم فریاد می خواد. گلوم درد میکنه.....
چیزی بیشتر از این نمی تونم بنویسم فقط از خدا می خوام کمکمون کنه تنهامون نذاره باهامون باشه تا بتونیم راه رو برای اومدنت هموار کنیم....... خیلی دوستت داریم فرشته کوچولوی آسمونی ما.........